شریعتی،ظفر،صبر،پلاک1،واحد10
02122915385
شریعتی،ظفر،صبر،پلاک1،واحد10
021-22915385

سخن درمانی با روان شناسان بزرگ

سخن درمانی با روان شناسان بزرگ
unlocked-58f2ed42c5d53627417ad80eccda5dc1_page52_image86

سخن درمانی با روان شناسان بزرگ

 

قانون عشق بالغانه این است : دوستم دارند چون دوستت دارم. عشق رشد نیافته می گوید: دوستت دارم چون به تو نیاز دارم. عشق بالغانه می گوید : به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.

اروین یالوم

وقتی اریک فروم، می خواست همدلی را به دانشجویان آموزش دهد، از عبارات ترنس (نمایشنامه نویس روم باستان) مربوط به دو هزار سال پیش کمک می گرفت: من انسان هستم  بگذار هیچ چیز انسانی ای برایم بیگانه نباشد و ما را مجبور می ساخت با بخشی از خود که با کردارها یا تخیلات بیماران مربوط می شد، هر قدر هم که آنها زشت، مهاجم، شهوانی، خودآزارانه یا دیگر آزارانه بود، آزادانه برخورد کنیم.

اگر این کار را نمی کردیم، پیشنهاد می کرد بررسی کنیم که چرا میخواهیم این بخش از وجودمان را مسدود و بسته نگه داریم.

پیش از این مرگ را تجربه ای مرزی خواندم که قادر است فرد را از وجه روزمره ذهنی به وجه هستی شناسانه برساند وجهی از بودن که در آن از بودنِ خویش آگاهیم . وجهی که در آن دگرگونی بسیار میسرتر است.

تصمیم نیز تجربه مرزی دیگری است. نه تنها ما را با مرحله ای رودررو می کند که در آن خود را می آفرینیم ، بلکه ما را با محدود بودن چاره ها نیز آشنا می سازد. گرفتن یک تصمیم ما را از دیگر چاره ها محروم می کند. انتخاب یک زن ، یک حرفه یا یک مکتب به معنی چشم پوشی از سایر احتمالات است. هرچه بیشتر با محدودیتهایمان مواجه شویم بیشتر ناچار خواهیم شد از اسطوره خاص بودن ، استعدادهای بی پایان ، زوال ناپذیری و مصونیت خود در برابر قوانین محتوم زیستی دست برداریم.

نظریه پردازان خودشکوفایی بر اخلاقیاتی تکاملی باور دارند. برای نمونه آبراهام مزلو می گوید

انسان به گونه ای ساخته شده که اصرار دارد موجودی کامل و کامل تر شود و این به معنای اصرار برای رسیدن به همان چیزی است که مردم ارزشهای والا، بزرگواری، مهربانی، شجاعت، صداقت، عشق، از خودگذشتگی و خوبی می نامند.

بنابراین مزلو به پرسش ما برای چه زنده ایم ؟ اینگونه پاسخ می دهد که ما زنده ایم تا توانایی هایمان را محقق سازیم.

او پرسش بعدی یعنی بر چه اساسی زندگی کنیم ؟ را با این ادعا پاسخ می دهد که ارزشهای خوب در ذات ارگانیسم انسانی نهاده شده اند و اگر انسان به خرد ذاتی خویش اعتماد کند ، به شیوه ای شهودی آن ها را خواهد یافت.

نیچه می گوید وظیفه ما در زندگی تکمیل کردن آفرینش و طبیعت خویش است. او دستورالعملی نیز برای اجرای این وظیفه درونی بایسته به ما پیشکش کرده است . نخستین جمله ماندگارش را : بشو آن که هستی، اغلب گفته می شود که سه دگرگونی بزرگ در اندیشه ، دیدگاه مرجعیت بشر را تهدید کرده است.

 اول:  کپرنیک اثبات کرد که زمین مرکز عالم نیست تا در پیرامون آن همه اجرام سماوی بچرخند.

 دوم: داروین نشان داد که ما مرکز زنجیره حیات نیستیم  بلکه مانند همه مخلوقات از اشکال دیگر حیات تکامل یافته ایم.

سوم:  زیگموند فروید که ثابت کرد که ما اربابان خانه خود نیستیم . بیشتر رفتارهای ما توسط نیروهایی خارج از آگاهی و شعور ما کنترل و اداره می شوند. شکی نیست شریک نظریه زیگموند فروید که مورد اعتراف وی قرار نگرفته ، آرتور شوپنهاور است.

چرا که سالها قبل از تولد زیگموند فروید ، شوپنهاور مطرح کرده بود که ما با نیروهای زیست شناختی پیچیده ای هدایت می شویم و سپس خود را با این تفکر فریب می دهیم که ما آگاهانه اعمال خود را انتخاب می کنیم.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.