افکار سمی
ممکن است برخی از این افکار سمی تا اندازه ای ریشه در حقیقت داشته باشند؛ اما میزان تحریف، اغراق و تمرکز بیش از اندازه ما بر آنها، لذت های رابطه عاشقانه را از بین می برند. توانایی جست وجو و کشف رفتارها و ویژگی های مثبت در شریک عاطفی مان، به غلبه بر افکار مسموم کمک می کند.
در یک کلام نه! هیچ رویکرد درمانی، هیچ چیزی در روانشناسی، هیچ مذهبی و هیچ تمرین ذهنیای وجود ندارد که ذهن انسان را از ایجاد افکار منفی باز دارد؛ افکار منفی، طبیعی هستند و گاهی بسیار مفیدند!
با این حال، ما میتوانیم راههای جدیدی برای پاسخ به افکار منفیمان را بیاموزیم تا تحت تاثیر و نفوذ آنها قرار نگیریم، ما نمیتوانیم مانع بروز آنها شویم اما میتوانیم آنها را به طور کلی بسیار بهتر اداره کنیم. تصور کنید که در شرایط بسیار سختی در زندگی قرار میگیرید، انواع مختلفی از موانع و سختیها و اتفاقات بد برایتان پیش میآید، در چنین شرایطی کدام نوع دوست و رفیق را ترجیح میدهید در کنارتان داشته باشید؟ آیا دوستی را میخواهید که به شما میگوید: «بسه! غر نزن! ناله نکن! از چی شکایت میکنی؟ این همه بچه گرسنه توی آفریقاست که وضعشون خیلی بدتر از توه، شرایط رو بپذیر، باهاش کنار بیا، نق نزن نمیخوام چیزی در این مورد بشنوم» یا دوستی را ترجیح میدهید که به شما میگوید: «این واقعا شرایط سختیه! واقعا مشکله! من در هر صورت پشتت هستم، من کنارت هستم، ما با همیم» خب از هر کسی تا به حال این سوال را پرسیدهام دوست دومی را انتخاب میکند. بنابراین، شفقت با خود یعنی یاد بگیرید که چنین دوستی برای خودتان باشید؛ با پذیرش و درک اینکه چقدر دردآور و دشوار است، شروع کنید و بعد با عبارات مهربان و حمایتگرانه ادامه دهید، دقیقا همان چیزهایی را که به دوستتان وقتی به مشکلی برمیخورد میگویید، سعی کنید همان موارد را با مهربانی تمام به صورت یک نجوای درونی به خود بگویید.
راس هریس
همه ی ما ممکن است در برخی از موقعیت های زندگی، دچار احساسات منفی و آزاردهنده شویم این احساسات می تواند به شکل خشم، غم، غبطه خوردن اضطراب، حسادت و مجموعه ای از هیجانات منفی خود را نشان دهد.
بروز این احساسات ممکن است نتیجه ی برآورده نشدن انتظارات ما از دیگری یا حتی خودمان باشد وقتی قادر نیستیم خواسته های خود را به درستی به دیگری ابراز کنیم و یا احساس می کنیم آنچه می خواستیم برآورده نشده است، خشمگین می شویم و البته نیاز است درباره ی هر یک از احساسات خود به خوبی فکر کنیم؛ چرا که همه ی احساساتی که تجربه می کنیم چه خوب و چه سخت ارزشمند هستند.
باید در افکار خود دنبال این بگردیم که دقیقاً چه انتظارات و نیازهایی داریم و آیا این نیازها ارزش این را دارد که به خاطرش خود را وارد دایره ی احساسات ناراحت کننده کنیم؟ در حقیقت نخستین چیزی که می تواند در این مسئله به ما کمک کند رجوع به خاستگاه درونیمان و بررسی و ارزش گذاری انتظارات و نیازهایی است که همواره در پی آن زیست می کنیم.